خدایـــــا
اجازه هست ناصبوری کنم؟
به بزرگیت قسم از صبوري خسته ام...!
از فريادهاييكه در گلويم خفه ماند و میماند...!
از اشك هايي كه شبها تنها بالشتم را خيس ميسازد و تو شاهد آن هستی...!
و از حرف هايي كه زنده به گور گشت در گورستان دلم...!
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را در بی پناهیت و در پشت هزاران دروغ پنهان کنی...!
آرزوی پــــــرواز دارم از سر زمين...!
اجازه هست ناصبوری کنم؟
به بزرگیت قسم از صبوري خسته ام...!
از فريادهاييكه در گلويم خفه ماند و میماند...!
از اشك هايي كه شبها تنها بالشتم را خيس ميسازد و تو شاهد آن هستی...!
و از حرف هايي كه زنده به گور گشت در گورستان دلم...!
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را در بی پناهیت و در پشت هزاران دروغ پنهان کنی...!
آرزوی پــــــرواز دارم از سر زمين...!
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دلنوشته و متن ها ، ،
تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393
ا 6:46 نويسنده : رضـــــــــا ا